سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به شهر من یکی مهربان دوست بود
قالب وبلاگ
لینک دوستان

با نوی عشق،مسکنت دل هوشیار من است

هورم تو از تن تب دار من است

بانوی عشق،نشانه دارعشقت هستم

از سبوی لبانت مست مستم

بانوی عشق،در چشمانت را گم کرده ام

از خماری چشمانت ره میخانه گم کرده ام

بانوی عشق غرقه در موج نگاهت هستم

دل زیر پایت ،فرش راهت هستم

بانوی عشق،زنگ صدات بردلم،رنگ نیلی زنبق است

بانوی عشق،رنگ خوشت بردلم رنگ سرخ شقایق است

بانوی عشق،هرچه گویم هرچه گویم باز کم است

از ضمیرم آنچه آید،هم بغض آه و ماتم است

بانوی عشق این را گویم و ختم کلام

دوستت دارم ،دوستت دارم والسلام
[ یکشنبه 89/3/30 ] [ 12:25 عصر ] [ ] [ نظرات () ]

بانوی عشق ای مهربان

دوستت دارم،دل بسته ام اما نهان

ای باغ گل ،ای نرگس مست

با توگویم آنچه می باید ،آنچه هست

روزگاری فکری باطل بود مارا

خنده هایت حبل یقین بود مارا

روزی دیگر نام تو زمزمه لبهای من

روزی دیگر خواسته هایت لازمه افکارمن

اما کنون عاشق و دل داده ام

گویی که جان از کالبد داده ام

اما کنون عاشق رویت هستم

عاشق مهر و خلق و خویت هستم

اما کنون دیدنت روی نیاز است مرا

سوی درگاه قدسیان دست دراز است مرا

اما کنون خنده هایت نوش نیش من است

نازهایت،عشوه هایت مرحم دل ریش
من است

[ یکشنبه 89/3/30 ] [ 12:19 عصر ] [ ] [ نظرات () ]
سلام مهربانم
چقدر دوست داشتم در این تغییر همراهی می کردی منو .چقدر دوست داشتم مثل
همیشه کنارم بودی ،توی خوشی و ناخوشی. خیلی علاقه مند هستم تمام این تغییر و
یکجا تقدیم وجود با وجودت کنم و مثل همیشه خرسند باشم از حس با تو بودن و فریاد کنم مهربان دوستت دارم.

[ یکشنبه 89/3/30 ] [ 12:14 عصر ] [ ] [ نظرات () ]

عمری بر درت با سجاده نشستم

ساغر و ساقی به گوهر یکدانه شکستم

عهد و پیمانی برگرفتم با دل و با جان

پروانه وار سوختم و پیمان از تو نگسستم

دوش دیدمت بر خواب ورویا،چه زیبا

خرم و شاد با رفیقان ،خالی شدم از هستم

پیر گشت دل و مویم و چو دندان

لیک بر دلت برنا و جوانم تا که هستم

دلم تنگ و روزگار ناکام است مرا

مهربانا گر بگیرم دلبری دیگرپست پستم


[ چهارشنبه 89/3/19 ] [ 3:5 عصر ] [ ] [ نظرات () ]

عشق پروانه و شمع راکجا یابند

مهربونم تو رو خدا یه کم بخند

عشق پروانه وشمع شب تنهایی عاشقان است

توی آسمان عشق فقط تویی فریاد این است

عشق پروانه و شمع ساقی گم گشته و عشقی ناخوانده است

عشق پروانه و شمع سهمی از تو و مرگ پروانه است

 سهم پروانه
از عاشقی این بود

سینه ها را از کینه تهی می باید نمود
[ سه شنبه 89/3/18 ] [ 9:23 صبح ] [ ] [ نظرات () ]

عشق
پروانه و شمع ،عشق سوختن است

عشق صبوری و لب از لب دوختن است

عشق
پروانه و شمع ،عشق بانوی عشق است

چله نشینی و قطره باران و مروارید عشق است

عشق
پروانه و شمع عشق آسمانی است

یک دسته گل انتظار و آخرین
مهربانی
است

عشق
پروانه و شمع را من بعد چه کنم؟

عصمت ستایی  و سرودن مهربان را چه کنم؟

عشق پروانه و شمع زین پس جمعه ها دلگیر است

بوسه بر غربت ستاره و زخم دلی سنگین است

عشق پروانه و شمع ستایش مهربان است

آنکه تو را می ستاید ،غریبانه دلگیر است


[ سه شنبه 89/3/18 ] [ 9:22 صبح ] [ ] [ نظرات () ]

پروانه
به دل اشک
 و به لب خنده داشت

مهربان
را ستایش می کرد وچیزی دیگر کم نداشت

پروانه
سوی پرواز داشت اما پیله تنگ

گویا
زمین و زمان
  با پروانه داشت جنگ

عشق
آسمانی پروانه را ندا در می داد

آغوشش
اما بسته و پروانه را شوکران در می داد

اما
نمی دانستند پروانه
 را نایی در بدن نیست

کالبد
را
 تهی کرده است و در بند این بدن نیست

نمی
دانستند پروانه دیگر شوق پروازی ندارد

پروانه
دیگر به تن بال پروازی ندارد

شمع
اما همچنان می سوخت بی پروا

قطره
،قطره کوچک می گشت اما نابجا

شمع
را نوری نبود،گرمایی نبود

پروانه
هم دیگر به تن جانی نبود

طفلکی
پروانه ایستاد و سوخت تا انتها

قلبش
می تپید و می گفت مهربانم بیا

گرچه
عمر پروانه ،شمع را کم می نمود

درسهایی
از این عشق پروانه از بر می نمود


[ سه شنبه 89/3/18 ] [ 9:16 صبح ] [ ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 5
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 45017