ای
که روح عشق تو روح مجنون بود
سینه
ات از حک مهربان چون بیستون بود
کرم
کوچک جان خود را در پیله جا گذاشت
جانش
را به جان آفرین در آخر وا گذاشت
قاصدکها
گفتند پیغام پروانه را
مهربان،مهربان ،دوست
می دارم تو را
گهی
پر ،گهی تهی از عشق گردی
گهی
ساکن ،گهی روان از عشق گردی
شقایقها
آمدند همه زنبق به دست
کنار
جسم بی جان پروانه همه دست به دست
نرگسها
همه مرثیه خوان عشقش بودند
نیلوفران شرمنده
از گلگونی رخش بودند
عجب
بدرقه ای بود پروانه را
عجب
شرری بود بال پروانه را
تیر
بهتان سوی پروانه پرواز داشت
پروانه
اما سینه ای بازِ باز داشت
پروانه
آموخته بود اما صبوری را پیشتر
زین
سبب پذیرا بود تیرها را بیشتر