سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به شهر من یکی مهربان دوست بود
قالب وبلاگ
لینک دوستان

سلام

چقدر قریب هست سلامی که منادا نداشته باشد و معلوم نباشد
سلامت برکی نثار می گردد.شاید جز محدود دفعاتی باشد که اینگونه سخن آغاز می شود.

اندک زمانی قبل در این خانه شادی و طراوت بود ،صدای خنده و
نجواهایی دلنشین قرین احوال اهالی این خانه بود. خانه ایی که رنگین کمان الفت و
محبت در آن خود نمایی می کرد و بوی خوشش همچون دم مسیحا روح افزا و جان بخش. صفای
حضور عشق در این خانه اسباب دلدادگی بود و مایه مبحات بر پاکی و صداقت آن.

قاصدکهای سفید و بی آلایش در جوی جاری از رود سلامت و دوستی
بر کوهان امواج لطیف از جریان صداقت سوار بودنند و خبرهای شاد به ارمغان می
آوردنند. ومن در اوج حض از این دوستی و به شکرانه آن تمام داشته ام در طبق و در
پیشگاه یار آماده از باب حضور.

البته اوضاع بر وفق مراد نبود ،چراکه دل داده بودم و دل می
خواستم و این در بضاعت یار نبود. ولی تلاشم در این جهت مستمر بود و مداوم.

رفته رفته موجهای صداقت مواج تر می شدند و قاصدکها کمتر خوش
خبر بودنند. اما تمام سعی ام بر این بود که این تعادل از هم گسسته نشود و ثمره این
دوستی که عشقی به غایت خالص و ناب بود دچار دو دلی و تردید نشود.از این رو چشم می
بستم و گوش را ناتوان می کردم که این امر را مناسب بر بقاء علاقه ام می دانستم.

اکنون پس از قریب به هفت سال صدای زوزه باد سرکش زمستانی در
آن طنین دارد و سرمای آن تا بن مرا منقبظ و سرد کرده است. دیگر کلاغهای زشت و عبوس
بر درختان دلم آشیانه کرده اند و نهیب صدای گوش خراششان اندوه را بر من غالب .نفسهایم
در شمار خاطرات شیرین گذشته به تنگ آمده و دل را در دلخانه قرار نیست.

دستانم را برای نوشتن لرزان می بینم و واژگان در کمال نقصان
مفهومی و من همچنان می نویسم تا شاید التیامی بر آلامم باشد.

در رنج و درد هستم از کهنه زخمهایی که همچنان ملتهب و ضجر
آور که در فراق دستانی مهربان نیشتر برآن نهادم تا که هرگز سرباز نکنند.در تعجب
هستم از زخمها و درد های جدید که چه ناجوانمردانه درد را تحمیل می کنند چنان که
تاب بر نای تو نمی ماند.


[ سه شنبه 89/7/13 ] [ 2:23 عصر ] [ ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 19
بازدید دیروز: 1
کل بازدیدها: 45058